شنبه ۸ آذر ۱۳۹۳ - ۱۷:۳۴
حکایتی از چشم بصیرت مؤسس حوزه علمیه قم

حوزه / علمای عامل با مجاهدت در راه حق و سیر سلوک معنوی به چنان جایگاهی از ملکه تقوی رسیده اند که از موارد شبهه ناک نیز پرهیز می کنند.

آيت الله حاج شيخ عبدالكريم حائري (ره) مؤسس حوزه علمیه قم روزي با جمعي از شاگردانش به يكي از باغ هاي انگور دعوت شدند، معظم له در گوشه اي از باغ نشسته و مشغول مطالعه شدند و مقداري انگور طلبيدند، صاحب باغ، ظرفي پر از انگور را آورده و در كنار او و شاگردانش نهاد؛ ولي آيت الله حائري از آن انگور نخوردند و فرمود: «ميل ندارم!»؛ سپس مشغول مطالعه كتاب شدند.

حاضران از كار آيت الله حائري تعجب كرده و به ايشان عرض كردند: آقا! شما فرموديد، مقداري انگور بياوريد و اظهار اشتها و تمايل به انگور كرديد، ولي اکنون اظهار بي ميلي مي كنيد؟. ایشان گفتند: آري، ميل داشتم، ولي اكنون هيچ ميل ندارم! حاضران اصرار كردند كه راز اين دگرگونيِ ناگهاني چيست؟.

آيت الله حائري(ره) در اين هنگام درباره بعضي از امور شرعي در رابطه با آن باغ، زمين و آب، پرس و جو كردند، از پاسخ هاي صاحب باغ، روشن شد كه آن باغ و محصولش از هر نظر حلال است و حقوق آن پرداخت شده است.

آيت الله حائري(ره) تصریح کردند: من ميل شديد به انگور داشتم، ولي اكنون كه انگور آورديد، هيچ ميل به آن ندارم، حتماً رازي در اين حادثه نهفته است كه همان، علت بي ميلي من شده است.

در همين هنگام كارگر باغ (باغبان) از راه رسيد و خطاب به آقا عرض كرد: آقا ! اجازه مي دهيد سخن بگويم؟

آیت الله حائري اجازه داده و باغبان گفت: شما در حقيقت انگور شيرين خواستيد، ولی انگور باغ ما ترش و شيرين بوده و هنوز كاملاً شيرين نشده است؛ من ديدم شخصيتي مثل حضرت عالي از ما انگور خواسته و اگر انگور ترش براي ایشان بياورم، مناسب نيست، ولي باغ همسايه ما انگور شيرين داشت، به آنجا رفته و بدون اطلاع صاحبش، انگور شيرين چيدم و نزد شما آوردم، با اين نيّت كه بعداً از صاحب آن باغ اجازه بگيرم!.

 ماخذ: نفحات الرحمن في منازل العرفان تأليف سيدا.   صفحه: 211

 

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha